آیا من افسرده ام؟

آیا من افسرده ام؟

امروز افسرده به نظر می رسی. حالت امروز گرفته است.

مدتی یه تو خودت غرقی- چند روزه که غمگین می بینمت.

مثل اینکه خنده رو فراموش کردی یا خنده با تو قهر کرده.

این روزها مثل اینکه کشتی هات غرق شده و …

جملاتی هستند که گاه و بیگاه نسبت به خود یا دیگران می شنویم. یا بارها شده که خودمان این جملات را در مورد خودمان به زبان آورده ایم. یا از دیگران شنیده ایم که درباره خودشان اینچنین جملاتی را به زبان می آورند.

مدتی یه که حالم گرفته است. احساس میکنم  افسرده شده ام. نسبت به آینده نا امیدم، زندگی معنایش را برایم از دست داده، توی وجودم احساس غم دارم، احساس پوچی می کنم و در حالت خطرناک تر، کاش می مردم.

براستی هر گاه ما این جملات را از خود یا دیگران شنیدیم، می توانیم بگوییم افسرده ایم یا دیگران افسرده اند. پاسخ به این سؤال هم آری است هم نه.

چگونه !؟ برایتان می گویم.

شیوع افسردگی در روانپزشکی مانند شیوع سرماخوردگی در جامعه است. به همان نسبت که افراد سرما خورده در جامعه اینقدر زیادند و به آسانی بیماری منتقل می شود. افراد افسرده هم تعدادشان زیاد است و به آسانی بیماری را می توانند به افراد مستعد منتقل کنند که افسرده ، افسرده کند انجمنی را …

افسردگی ، یک حالت روانی و احساسی است که افراد در لحظاتی از زندگی به کرات دچار آن می شوند و اجتناب نا پذیر است. برای مثال وقتی عزیزی را از دست می دهیم ، دچار شکست در رسیدن به یک هدف می شویم و احساس ناکامی یا عدم موفقیت درخود یا فردی که برایمان عزیز است را تجربه می کنیم.

مثلا خودمان در معامله ای تجاری ضرر کرده ایم یا فرزندمان در امتحانی سرنوشت ساز رد شده است.

یا فردی جویای کار است و به هر دری می زند نمی تواند استخدام شود. اینها همه شرایطی هستند که فرد را دچار حالات افسردگی می کند اما ممکن است کوتاه و برای چند روز بیشتر نباشد و با علایم شدید افسردگی همراه نباشد. اما اگر طولانی شود و برای چندین روز یا چندین ماه ادامه داشته باشد و علائم تشدید یابد فرد را افسرده می گوییم.

علایم افسردگی به شرح زیر می باشد:

۱ )  خلق و روحیه افسرده : احساس غمگینی شدید و غم و اندوه درونی، به راحتی  و حتی بدون دلیل به گریه افتادن و در بیشتر اوقات روز غمگین بودن ، گویای روحیه افسرده اند.

۲ )   عصبانیت و بی حوصلگی: آستانه تحریک پذیری پایین آمده. فرد به هر بهانه ای از کوره در می رود و مثل سابق ناملایمات، رفتارهای دیگران و حتی سر و صدای محیط را نمی تواند تحمل کند و قادر نیست با دیگران و حتی نزدیکان خود تعامل خوبی داشته باشد. این حالت در کودکان و نوجوانان ، بیش از روحیه افسرده و غمگین، نشان دهنده افسردگی است .

۳ )  بی علاقگی و عدم لذت بردن از فعالیت های تفریحی و لذت بخش: قادر نیست از فعالیت هایی که قبلا برایش لذت بخش بوده است لذت ببرد. فعالیت هایی مثل مطالعه، تماشای فیلم، شنیدن موسیقی، بازی، فعالیت های ورزشی، حتی میهمانی رفتن و معاشرت با دوستان و عزیزان دیگر برای او جذاب و لذت بخش نیست. چیزی او را خوشحال نمی کند و لبخند بر لبانش نمی آورد و سرد و بی تفاوت شده است.

۴ )   کاهش انرژی یا بی قراری: احساس رخوت و سستی می کند و دایم خسته است. حوصله هیچ کاری را ندارد و دوست دارد در رختخواب خود دراز بکشد. گاهی بیش از معمول بی قرار و مضطرب است. به طوری که حتی قادر به چند دقیقه توقف در جایی نیست. مثلا گاهی به اصرار خانواده اش در یک میهمانی شرکت کرده است و یا به مکان جدیدی رفته است اما  سریعا تمایل به خروج از آنجا و رفتن به جایی دیگر دارد و نا آرام است. افسردگی غالبا با اضطراب، دلهره و تشویش توام است. او دائم نگران سلامتی خود یا عزیزانش است.

۵ )  بی اشتهایی: از دست دادن اشتها یا عدم لذت بردن از طعم غذا.

۶ )  پرخوری: در تعداد معدودی از افراد افسرده دیده می شود.

۷ )  کاهش وزن : کاهش وزن بدون رژیم غذایی خاص می باشد .

۸ )  بی خوابی: ممکن است اشکال در به خواب رفتن داشته باشد و ساعت ها در تخت خود غلت بزند. حتی تا صبح مژه بر هم نگذارد که این حالت بیشتر در افرادی دیده می شود که همراه افسردگی اضطراب هم دارند اگر هم خوابشان ببرد ممکن است همراه با کابوس و خواب بریده بریده باشد. در حالت دیگر بی خوابی، مشکل در بخواب رفتن ندارند. اما در ساعات حدود ۴-۳ صبح از خواب بیدار می شوند و دیگر قادر به دوباره خوابیدن نمی باشند.

۹ )  پر خوابی: افرادی که بر عکس بی اشتهایی دچار پر خوری می شوند ممکن است بیشتر بخوابند و حتی در روز هم خواب آلود بوده و به دنبال فرصتی برای خوابیدن باشند.

۱۰ ) کاهش قوای ذهنی: بیمار افسرده قادر به تمرکز حواس چون سابق نیست . سریع فکر کردن، یاد آوری سریع و روشنی فکر در اوکم رنگ شده است و کندی حرکتی- روانی دارد.

قادر به تصمیم گیری سریع نمی باشد. به خاطر اشتغال ذهنی زیاد، دچار کاهش تمرکز حواس، فراموشی، کاهش سرعت تفکر و کندی واکنش به رویدادها است. و گاه این حالت را اینگونه بیان می کند‎‎‎؛ مثل اینکه غباری ذهنم را فرا گرفته است یا می گوید ؛ ذهنم قفل کرده .

مثلا حین صحبت با دیگران قادر به یادگیری سریع و به موقع نیست . مشکلات قوای ذهنی ممکن است منجر به ترک تحصیل، عقب افتادگی تحصیلی یا از دست دادن موقعیت شغلی و حرفه ای فرد شود.

۱۱ ) نشخوار فکری: فرد افسرده دائم به گذشته فکر می کند و بجای فکر به آینده و طرح و برنامه ای برای آینده، دائم مسائل و رویدادهای گذشته که منجر به شکست و تجربه های تلخی برای او شده است را در ذهن مرور می کند و در این ماجراها اکثرا خود را مقصر می داند و دائم خود را به خاطر اعمال گذشته سرزنش و محکوم می کند که در نهایت منجر به احساس بی ارزشی، احساس گناه، ناامیدی و کاهش اعتماد به نفس می شود.

۱۲ ) احساس بی ارزشی و گناه : فرد افسرده مثل قبل خود را مهم و قابل احترام نمی بیند. عزت نفس او پایین است. برای کوچکترین خطایی در گذشته و حال ، خود را سرزنش کرده و احساس گناه می کند. حتی در روابط شغلی و خانوادگی ، رفتار و گفتار دیگران را حمل بر مقصر و گناهکار دانستن خود تفسیر می کند.

۱۳ ) احساس ناامیدی و افکار خودکشی: بیمار افسرده ممکن است به مرز ناامیدی و قطع امید از زندگی برسد. ممکن است نقشه خود کشی بدون اقدام به عمل داشته باشند یا بارها تجربه اقدام به خود کشی را داشته باشد که خود کشی موفق در نوجوانان و افراد با سن بالا بیشتر دیده شده است.