مراحل رشد و هشت مرحله زندگی از دیدگاه اریک اریکسون

مراحل رشد  و هشت مرحله زندگی از دیدگاه اریک اریکسون

در باره روانشناسی رشد نظریه های متعددی از سوی روانشناسانی بنام مثل روسو ، گزل ، مونتسوری ، پیاژه ، کلبرگ ، پاولف ، اسکینر ، فروید و اریک اریکسون مطرح شده است . در این نوشتار در باره نظریه اریک اریکسون می خوانید .

نظریه اریکسون نسبت به نظریه فروید کامل تر شده ، اریکسون زمینه هایی را مورد بررسی قرار داد که فروید ، آنها را حل نشده باقی گذاشته بود ، یعنی مطالعه کودکان بهنجار و کودکانی که در بافت های فرهنگی متفاوتی رشد پیدا کرده بودند . اریکسون در هر یک از مراحل فرویدی مفاهیمی را وارد ساخت که به تدریج به درک دقیق تر برخوردهای معمول بین کودک و دنیای اجتماعی او منجر شد. به طوری که این نظریه ، اکنون تمامی چرخه زندگی را در بر می گیرد.

۱ . مرحله دهانی

در این مرحله ( تولد تا یک سالگی ) منطقه اولیه دهان است . اما این منطقه همچنین دارای وضعیتی از فعالیت به نام جزء خود کردن ( جذب خود کردن ) ، یعنی نوعی انفعال همراه با پذیرش مشتاقانه نیز هست . بعدها ، جزء خود کردن به فراتر از دهان گسترش می یابد و حس های دیگر را نیز در بر می گیرد. نوزادان نه تنها از طریق دهان ، بلکه از طریق چشم ها نیز جهان را جزء خود می کنند. آنها از طریق حس لامسه خود ، احساسات خوبی را به درون می برند و حتی به نظر می رسد که یک بازتاب اساسی ، یعنی بازتاب چنگ زدن هم از روش جزء خود کردن پیروی می کند. جزء خود کردن ، روشی عمومی را توصیف می کند که من نوزاد ، در ابتدا از طریق آن با دنیای بیرون روبرو می شود. در نوزاد ” اعتماد اساسی در برابر بی اعتمادی ” شکل می گیرد. وقتی کودک حس کند والدینش با ثبات ، همسان و قابل اتکا هستند ، آنگاه حس عمیق اعتماد به والدین خویش را در خود رشد می دهد. در شق دیگر این حس ، بی اعتمادی است ، این احساس که والد غیر قابل پیش بینی و غیر اعتماد است و هنگام احتیاج ، در دسترس نیست. اعتماد یعنی این احساس که دیگران قابل اعتماد و قابل پیش بینی هستند. والدین باید قادر باشند که در فرزندان خود اعتقاد عمیق و بدنی راسخی را به وجود بیاورند که برای هر کاری که انجام می دهند ، دلیل و معنایی وجود دارد. اگر والدین به مذهب اعتقاد ندارند ، می توانند ایمان و اعتماد خود را در زمینه های دیگر مانند دوستی با دیگران یا اهداف شغلی و یا در آرمان های اجتماعی در خود بپرورند . بسیار مهم است که اعتماد نوزاد در این مرحله ، از بی اعتمادی او بیشتر باشد . اگر نوزادان به چنین وضعیتی برسند ، هسته اصلی نیرومندی من در این مرحله یعنی امیدواری را در خود رشد خواهند داد. اریکسون نشان داد که تنها مناطق دهانی نیستند که اهمیت دارند بلکه روش های من برای کنار آمدن با جهان نیز از اهمیت برخوردار است. البته مسئله بی اعتمادی و امیدواری در تمامی مراحل زندگی با ما هست . اریکسون مدعی بود که برخورد بین اعتماد و بی اعتمادی ، وضعیت بحرانی خاص خود را دارد و یک حادثه مسلط در اولین سال زندگی است.

۲ . مرحله مقعدی

در این مرحله ( یک تا سه سالگی ) ، حبس و دفع یا نگه داشتن و رها کردن مدفوع است. کودکان در این مرحله ، استفاده از دستان خود برای نگهداری سرسختانه اشیاء استفاده می کنند و پس از آن اشیاء را با بی اعتنایی به گوشه ای پرتاب می کنند.در مرحله مقعدی  خود مختاری در برابر شرم و شک  در کودک شکل می گیرد. شرم و شک ، از آگاهی در مورد انتظارات اجتماعی و فشارها ناشی می شود. شرم یعنی این احساس که شخص به چشم دیگران خوب جلوه نمی کند. شک ، از این واقعیت ناشی می شود که شخص آن قدرها هم نیرومند نیست و دیگران می توانند او را کنترل کنند و امور را بهتر از او انجام دهند. اریکسون معتقد بود اراده ، عزم شکسته نشده برای تمرین آزادی انتخاب و همچنین خود مهار کردن است.  کودکان دو ساله دوست دارند هر وقت که می خواهند نگه دارند و هر زمان که دوست ندارند ، به کناری هل دهند. این اعمال ، مراحل آزمون اراده خود یا حس خودمختاری خویش هستند. گفتار آنان نیز نوعی خودمختاری نویافته و حسی از خودخواهی را آشکار می سازد ، آنها به طور مکرر از واژه هایی مانند ” من ” و ” مال من ” استفاده می کنند. آنها ، بیش از همه ، خومختاری خویش را در ابراز کلمه ” نه ” نشان می دهند. به نظر می رسد که کودکان دو ساله قادر به بله گفتن نیستند ، مثل اینکه هر موافقت به معنای از دست دادن کامل استقلال آنهاست. کودکان از طریق ” نه ” گفتن مصرانه و نیرومند با تمامی کنترل های بیرونی مخالفت می ورزند . والدین به کودکان اجازه نمی دهند تا از دوران مقعدی خود به شیوه ای که می خواهند لذت ببرند ، در مقابل آنها سعی می کنند به کودکان آموزش دهند تا به روش های اجتماعی مناسبی رفتار کنند.   

۳ . مرحله آلتی ( ادیپی )

در مرحله سوم ( بین سه تا شش سالگی ) ، توجه کودک به منطقه مقعدی ، از نظر اولویت ، جای خود را به منطقه جنسی می دهند. اکنون کودکان علایق خود را بر اندام های تناسلی خویش متمرکز می کنند و در مورد اندام های جنسی دیگران کنجکاو می شوند. آنها همچنین قرار دادن خود را در نقش های بزرگسالان آغاز می کنند و حتی جرات پیدا می کنند تا برای به دست آوردن عشق یک والد ، با والد دیگر به رقابت بپردازند. بدین ترتیب آنها وارد بحران ادیپی می شوند. اصطلاح تجاوز ( حریم گذاری ) ، فعالیت آلت تناسلی پسر بچه را توصیف می کند. در مرحله آلتی  ابتکار در برابر احساس گناه  در کودک شکل می گیرد. ابتکار ، همانند تجاوز ( حریم گذاری ) ، شامل حرکت به پیش است. کودک با حس ابتکار خود طرح هایی را می سازد ، اهدافی را در نظر می گیرد و برای رسیدن به آنها اصرار می ورزد. بحران هنگامی به وجود می آید که کودک متوجه شود بزرگ ترین طرح ها و محبوب ترین آرزوهایش ، محکوم به شکست هستند. از آن پس ، برای همیشه همه چیزخواهی و جسارت ساده لوحانه فرد ، به وسیله خودنگری و خود کنترلی و خود تنبیهی تعدیل می شود. از نظر اریکسون ایجاد من برتر ( من والد ) ، یکی از غم انگیزترین داستان های زندگی را تشکیل می دهد. کودکان ۳ تا ۶ ساله ، بیشتر از هر زمان دیگر ، آمادگی آموختن سریع و حریصانه را دارند. والدین می توانند از طریق کم کردن قدرت طلبی خویش و اجازه دادن به کودکان برای شرکت کردن مساوی در طرح های جالب ، به این فرآیند کمک کنند و در رشد ابتکار او را یاری دهند .

۴ . مرحله نهفتگی

کودک با حل عقده ادیپ ، وارد مرحله نهفتگی می شود که از حدود ۶ تا ۱۱ سالگی طول می کشد. در این مرحله ، سایق های جنسی و پرخاشگری که در بحران های دوره های پیشین به وجود آمده اند به طور موقت به خواب می روند. در این مرحله ، هیچ منطقه لیبیدویی ( جنسی ) وجود ندارد . البته در این مرحله ممکن است زندگی کودک کاملاً عاری از تعارضات نباشد. اریکسون نشان داد که این مرحله برای رشد من ” ایگو ” جنبه های کاملاً قاطع و تعیین کننده دارد. در مرحله نهفتگی ، کودکان بر مهارت های اجتماعی و شناختی مهمی چیرگی به دست می آورند. بحران این مرحله ” سازندگی در برابر حقارت ” است.کودکان انجام امور معنادار را می آموزند و نیروهای من ، از قبیل ” توجه مداوم و تلاش همراه با پشتکار ” را رشد می دهند . خطر این مرحله ، احساس فزاینده ای از حقارت و بی کفایتی است.گاهی اوقات ، کودکان در این مرحله به این دلیل مشکل دارند که تعارضات مراحل قبلی را به طور موفقیت آمیزی حل نکرده اند . اریکسون اظهار می کرد که بارها در زندگی خود افراد باهوش و با استعدادی را مشاهده کرده که یک معلم توانسته است آتش استعداد نهفته ای را در وجود آنها شعله ور سازد . در هر صورت ، حل موفقیت آمیز بحران در این مرحله ، به قدرتی در من منجر می شود که اریکسون آن را ” شایستگی ” نامیده و آن عبارت است از توانایی استفاده آزادانه از هوش و مهارت در انجام امور ، بدون آنکه احساس حقارت مفرط ، فرد را دچار آسیب کند.

۵ . مرحله جنسی و بلوغ

نوجوانی ، به دلیل تغییرات فیزیولوژیکی شدیدی که در آن رخ می دهد ، مرحله ای طغیانی است. سایق های غریزی و جنسی که در مرحله نهفتگی خاموش هستند ، اکنون من و مکانیسم های دفاعی آن را تهدید به تسلط می کنند. اریکسون موافق بود که افزایش شدید انرژی در نوجوانی مخرب است . اما او این مسئله را تنها بخشی از مشکلات دوره نوجوانی می دانست و معتقد بود نوجوانان همچنین به واسطه توقعات و تعارضات اجتماعی تازه ، آشفته و گیج می شوند. نخسنین تکلیف نوجوان ، ایجاد حس جدیدی از هویت من است ، یعنی احساس اینکه چه کسی است . بحران این مرحله ” هویت در برابر گم گشتگی نقش ” است . علاوه بر این ، رشد سریع جسمانی در مرحله بلوغ ، حسی از گم گشتگی را به وجود می آورد. شکل گیری هویت تا حدود زیادی فرآیند ناخودآگاه است. به دلیل اینکه قبول تعهد و مسئولیت ، کار مشکلی است ، گاهی اوقات نوجوانان وارد دوره مهلت روانی اجتماعی می شوند که نوعی دوره انتظار است که در آن شخص خود را در می یابد. با وجود این ، نوجوان غالباً تعهدات و الزامات را به تعویق می اندازد و این به دلیل نیاز درونی او برای اجتناب از تشکیل هویتی پیش رس و پذیرش زودرس نقش های اجتماعی متحجر است. تکلیف اساسی نوجوان ، یافتن شیوه هایی از زندگی است که بتواند تعهدات پایداری را برای او به وجود آورد.

۶ . مرحله جوانی

نوجوان به نحو بارزی متوجه خویشتن است. نوجوانان درگیر این موضوع هستند که کیستند ، در چشم دیگران چگونه به نظر می رسند و چه چیزی می خواهند بشوند. آنها از نظر جنسی مجذوب دیگران و حتی عاشق می شوند اما اینگونه دلبستگی ها بیشتر از آنکه واقعی باشند کوششی برای تعریف خویشتن است. نوجوانان در تعاملات خود می کوشند تا از طریق گفتگوهای بی پایان در باره احساسات خویش ، دیدگاهشان در باره یکدیگر ، طرح ها ، آرزوها و اتظاراتشان ، دریابند که چه کسی هستند. نوجوان به قدری با این مسئله که ” من کیستم ” مشغول است که نمی تواند از عهده تکلیف دوره جوانی ، یعنی دستیابی به صمیمیت برآید ، صمیمیت واقعی تنها هنگامی ممکن است که قبل از آن نوعی احساس هویت تثبیت شده وجود داشته باشد. تنها شخصی که نسیت به هویت خویش مطمئن شده قادر است در یک رابطه دوجانبه واقعی ، همه چیز خود را به طرف مقابل واگذارد. برای مثال مرد جوانی که در باره مردانگی خود نگران است ، عاشق خوبی نخواهد بود. این مرد به قدری در مورد این موضوع که چه کسی است و چه کاری می تواند انجام دهد نگران و دلواپس است که نمی تواند خود را با روش محبت آمیز و به گونه ای آزادانه در اختیار شریک جنسی خود قرار دهد. کسی نمی تواند به طور صمیمانه با دیگران زندگی کند ، مگر اینکه ابتدا با خودش صمیمی شده باشد. صمیمیت واقعی به این معناست که دونفر مایل به تشریک مساعی و تنظیم دو جانبه تمامی جنبه های مهم زندگی خویش باشند. ایده آل این است که صمیمیت نیرومندتر شود و در چنین حالتی ، جوانان من نیرومندی را که سرشار از عشق بالغ است ، در خود رشد می دهند و این دلبستگی متقابل ، پیوسته از اختلافات بین آنها می کاهد.

۷ . مرحله میانسالی

هنگامی که بین دونفر تا حدی صمیمیت برقرار شد ، علایق آنها به فراسوی مسائل دو نفره گسترش پیدا می کند و آنها علاقه مند می شوند که نسل بعدی را پرورش دهند. بدین ترتیب ، براساس اصطلاحات اریکسون آنها وارد ” مرحله زایندگی در برابر جذب خود شدن و رکود ” می شوند. زایندگی اصطلاح گسترده ای است که فقط به صاحب فرزند شدن محدود نمی شود ، بلکه شامل تولید عقاید و طرح هایی در جریان کار نیز می شود. اریکسون اساساً بر مسئله بچه دار شدن تاکید می کرد. البته صرف بچه داشتن ، زایندگی را تضمین نمی کند . والدین باید کاری فراتر از تولید بچه انجام دهند. آنها باید از فرزندان خود مراقبت و آنها را راهنمایی کنند. این مسئله به این معناست که والدین باید از نیازهای خود چشم پوشی کنند . آنها باید بر وسوسه های توجه بیش از حد به خویشتن که به رکودی غیر مولد منجر می شود ، چیره شوند. هر اندازه که آنها بر این تضاد چیرگی یابند ، به همان میزان قادر خواهند بود توانایی خود را برای مراقبت از نسل آینده گسترش دهند. اریکسون متذکر شد که بعضی از افراد ، بدون اینکه خودشان بچه ای داشته باشند ، حس زایندگی و مراقبت کردن را در خود به وجود می آورند. برای مثال ، راهبه ها و کشیشان ، وقتی از حق پرورش فرزندان برای خود چشم پوشی می کنند یا افرادی که استعدادهای ویژه ای را در سایر زمینه ها به کار می گیرند ، نمونه هایی از چنین افرادی هستند . این افراد هنوز هم می توانند ” ازطریق کار کردن با کودکان دیگران یا کمک به ایجاد زندگی بهتر برای آنها ، نسل بعدی را آموزش دهند و راهنمایی کنند. ” البته چنین افرادی بدون شک تا حدی ناکامی را نیز تحمل می کنند.

۸ . مرحله پیری

نوشته های روان شناختی در مورد سن پیری اندک است و معمولاً این دوره را به عنوان دوره انحطاط در نظر می گیرند. افراد در دوره پیری با مجموعه ای از ناتوانی های جسمی و محرومیت های اجتماعی روبرو می شوند که باید با آنها کنار بیایند. در این دوره ، نیرومندی و سلامت جسمانی آنها کاهش می یابد و همراه با بازنشسته شدن از شغل خود ، تا حد زیادی درآمدشان را از دست می دهند و به مرور زمان ، رابطه شان با همسر ، خویشاوندان و دوستان کم می شود. همراه با این آسیب ها ، آنها دچار افت جایگاه اجتماعی نیز می شوند که ملازم پیری است و احساس منغعل بودن و بی مصرف بودن می کنند. دیدگاه اریکسون در باره دوران پیری ، کاملاً متفاوت است. او اساساً به فعال بودن ، سودمند بودن و یا درگیر بودن فرد پیر با جهان خارج توجه نمی کند. او بر تلاش و کوشش درونی در این دوره تاکید دارد. کوششی که اگرچه با احساسات دردناکی توام است اما نیرومندی بالقوه ای یرای رشد درونی و خردمندی محسوب می شود. اریکسون این کوشش و تلاش را ” انسجام من در برابر ناامیدی ” می نامد. افراد پیر همان طور که رفته رفته به مرگ نزدیک می شوند ، درگیر چیزی می شوند که اریکسون آن را ” مرور زندگی ” می داند. آنها نگاهی به زندگی گذشته خود می اندازند و با شگفتی از خود می پرسند که آیا زندگی با ارزشی داشته اند یا نه . در این فرآیند ، آنها دچار ناامیدی بسیار می شوند و احساس می کنند زندگی شان آنطور که باید ، نبوده است . و اکنون هم ، زمان از دست رفته است و فرصتی برای آزمون انتخاب های دیگر برای زندگی ، وجود ندارد. اما معملاً در فراسوی این احساس نارضایتی از عمر تلف شده ، احساس نفرت قرار دارد. بسیاری از افراد پیر با کوچک ترین چیزی ، احساس نفرت می کنند . آنها تحمل تلاش ها و شکست های دیگران را ندارند . اریکسون معتقد است این نفرت درواقع احساس سرزنش آنها نسبت به خود است. زمانی که افراد پیر با ناامیذی روبرو می شوند ، سعی می کنند تا احساس یکپارچگی و انسجام من خویش را دریابند. اریکسون می گوید انسجام من را مشکل می توان تعریف کرد اما این حس را شامل می شود : وجود نظم در زندگی و ” پذیرش چرخه زندگی یگانه و منحصر به فرد خویش به عنوان آنچه باید رخ می داده است و هیچ چیز دیگری نمی توانست جانشین آن شود. ” انسجام من ، بیانگر این احساس است که ” بله من اشتباهاتی کرده ام اما با توجه به اینکه درآن زمان چه کسی بوده ام و با توجه به شرایط آن زمان ، این اشتباهات اجتناب پذیر بوده است و من آنها را به همراه چیزهای خوب زندگی ام می پذیرم .” افراد سالخورده ، با شیوه های منظم با زمان ها و دوره های گذشته ، احساس همراهی می کنند که این حالت ، به صورت دستاوردها و گفتارهای ساده در آن دوره ها و زمان ها ابراز می شود.

………………………………………………………………………………………………………………………………..

جهت مشاوره ، روان درمانی و هیپنوتیزم درمانی یا آموزش خود هیپنوتیزم 

نوسط دکتر سعادت الله روحانی

با شماره های زیر بگیرید :

  •     تلفن های تماس با ما ( مشهد ) :
  •            ۳۶۰۶۰۸۶۹
  •            ۳۶۰۸۷۳۱۵
  •            ۰۹۱۵۳۱۴۸۰۰۵
  •            ۰۹۱۵۰۰۱۸۰۰۵
  •  آدرس کانال ما در تلگرام : 
  • ravanshenasiebehroozi@ 
  • آدرس سایت ما : 
  • .www.hypnosrohani.ir
  •  آدرس ما در اینستاگرام :
  •   dr.saadatallahrohan

بلوغ عاطفی و نقش آن در سلامت روان