با خطای شناختی زندگی نکنیم.
چند وقت قیل ، یک پیام صوتی در باره معرفی خطاهای شناختی در کانال تلگرامی ام گذاشتم . یک از مخاطبان خوب ، گفتارم را استخراج نموده است . مطلب استخراج شده را ویرایش نموده و جهت برقراری ارتباط صمیمی تر با شما خواننده محترم ، مطلب را با همان شیوه گفتاری تقدیم می نمایم :
با خطای شناختی زندگی نکنیم.
سلام دکتر سعادت الله روحانی هستم
پزشک و کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و هیپنوتیزم درمانگر
از طریق درمان دارویی ، مشاوره ، روان درمانی و هیپنوتیزم درمانی در خدمت مراجعینم در مطب هستم و به تدریس و سخنرانی نیز اشتغال دارم .
در این جا می خواهم در مورد موضوعی صحبت کنم که همه ی ما با آن در گیر هستیم و اگر درباره ی آن آگاهی کامل داشته باشیم در زندگی موفق تر و در روابطمان بهتر عمل می کنیم . اما اگر او بر ما فاِیق بیاید و ما تسلیم آن شویم حال بدی را تجربه می کنیم و روابطمان بهم می خورد . موضوع از این قرار است که ما آدم ها در دو نوع زنجیره ، زندگی می کنیم . گاهی در زنجیره ی درد و رنج زندگی می کنیم و گاهی در زنجیره ی شادی . بعضی از آدم ها هستند که همیشه در زنجیره ی درد و رنج زندگی می کنند و بعضی از آدم ها هم هستند که همیشه در زنجیره ی شادی زندگی می کنند .
کسانی که در زنجیره ی درد و رنج زندگی می کنند ، معمولا حالشون بده . هم حال خودشون رو می گیرن و هم حال بقیه رو. کسانی که در زنجیره ی شادی زندگی می کنند معمولا حالشون خوبه . هم به خودشون لطف می کنن ، هم به دیگران . موضوع اینطوریه که در زنجیره ی درد و رنج ، وقتی که آدم ها با یک موضوع یا اتفاقی بر می خورند بلافاصله فکرهای منفی به سراغ آن ها می آید . نتیجه ی فکرهای منفی ، احساسات منفی هستند و نتیجه ی احساسات منفی ، رفتارهای منفی . ( طبیعتا باز خورد رفتارهای منفی هم یک بازخورد بد و نا خوشایند است ) که این فرایند ، باعث می شود دوباره همون فکر منفی چاق بشه یا فکرهای منفی دیگری ساخته بشه و نتیجه ، اون میشه که در یک حالت بد ، فرد هم دنیا را بد می بیند و هم ، همیشه در حالت ناله است .
اما ، کسانی که در زنجیره ی شادی زندگی می کنند و حالشان خوبه ، در برخورد با همان اتفاق ، فکر مثبت دارند ، احساس مثبت و رفتار مثبت دارند و یک بازخورد خیلی قشنگ و نتیجه ی زیبایی را می بینند و این نتیجه ی زیبا و خوشحال کننده که برایشان خوشنودی می آورد ، باعث فکر مثبت بیشتری می شود و یا فکرهای مثبت جدید را می سازد . برای آن ها نتیجه این می شود که همیشه حالشون خوبه و از زندگی لذت می برند . زندگی را زیبا می بینند و این زندگی زیبا را به دیگران هم انتقال می دهند . همیشه پر انرژی هستند . بمب انرژی هستند . همیشه شادند . همیشه خوشنودند . یعنی یک احساس رضایت درونی را در خودشان دارند . خیلی خوب هستند . این افراد را همیشه دوست داریم . دوست داریم ما هم مثل آن ها باشیم . خب ، چطوری اون زنجیره ی درد و رنج اتفاق می افتد و چگونه اون فکر منفی ساخته می شود . معمولا ، وقتی که ما با یک موضوع یا رفتاری برخورد می کنیم ، در مورد اون ، یک قضاوتی داریم که برای ما یک بینش درست می کند و بر اساس اون بینش ، نگرشمون و رفتارمون شکل می گیره . در این حالت ، اون چیزی که اون قضاوت رو تحت شعاع قرار می دهد و تحت تاثیر قرار می دهد ، ما به آن می گوییم ؛ خطای شناختی . این خطای شناختی ، باعث می شود که قضاوت ما ، تحت شعاع قرار بگیره و اصطلاحا با ارزیابی های شناختی منفی ، تحت تاثیر قرار گیرد و یک بینش منفی و یک نگرش منفی و در نهایت ، رفتار منفی اتفاق بیفته . حالا این خطا های شناختی چی هستند ؟ تعدادشان خیلی زیاد است . در روانشناسی ، در مبحث درمان شناختی رفتاری از آن صحبت می شود . می خوام خیلی مختصر و مفید تعدادی از این خطا های شناختی رایج را نام ببرم که شما می توانید این خطاهای شناختی را بنویسید و ببینید چقدر دارید و به صورت یک درصد اعلام کنید که از یک تا۱۰۰ درصد چه جوری هستید و می توانید به یک خود آگاهی در این مورد برسید و ببینید آیا واقعا شما در گردونه ی زنجیره ی درد و رنج هستید یا در گردونه ی شادی زندگی می کنید .
۱ ) اولین خطای شناختی که خیلی رایج است به آن می گوییم قضاوت عجولانه یا پیش داوری کردن و نتیجه گیری شتاب زده . معمولا حالتی است که یک نتیجه گیری بلافاصله ساخته می شود که حاصل آن منفی و آسیب زا است .
۲ ) یک مورد دیگر از خطاهای شناختی ، از کاهی ، کوهی ساختن است یا تعمیم مبالغه آمیز . یعنی یک موضوع و یک رفتاری که انجام میشود به کلیت آن گسترش می دهیم . اگر یک آدم در یک شغل یک اشتباهی را انجام داد ما کل آن جنس یا طیف را ، آن شا خه یا رشته را بد می دانیم . مثلا ، کل وکلا و یا کل پزشکان این جوری هستند . چون من با یک مرد یا زن یا یک دکتر و وکیل برخورد دارم که یک رفتار ناخوشایند داشته . من به همه آن حرفه ، گسترش می دهم . یا مثلا در مورد تربیت بچه ها ، اگر یک رفتار کوچکی را انجام دهند ، ما آن را به کل شخصیت کودک نسبت می دهیم مثلا اگر یک لیوان را شکسته ما می گوییم کی آدم می شی احمق ؟ این خطایی است که عزت نفس و اعتماد به نفس آن بچه را خراب می کند .
۳ ) خطای شناختی دیگر ، صفر و صد دیدن وقایع زندگی است . اتفاقات و ماجراهای زندگی را یا سیاه و یا سفید دیدن است . این افراد ، آن قدر کمال گرایانه به موضوعات زندگی نگاه می کنند که همه چیزها را می خواهند صد درصد و کامل باشد و درصد های پایین برایشان راضی کننده نیست . زندگی ، همیشه برایشان یا سیاه است یا سفید و خاکستری یا قهوه ای و رنگ دیگر برایشان وجود ندارد . این افراد کسانی هستند که قانون همه یا هیچ برایشان حاکم است و اگر به یک خواسته ای نرسیدند ، احتمالا خود کشی می کنند و زندگی برایشان تمام می شود و دچار یک افسردگی خیلی شدید می شوند .
۴ ) خطا ی شناختی دیگر ، فیلتر ذهنی است یعنی یک منفی نگری و بد بینی . این افراد استاد نیمه خالی لیوان دیدن هستند . این افراد ، آدم هایی هستند که همه چیز برای آن ها منفی است و همه آدم ها برای آن ها بد هستند مگر خلافش ثابت شود .
۵ ) خطای شناختی دیگر وجود دارد که خیلی خطرناک است و باعث افت اعتماد به نفس آدم ها می شود و آن دید تلسکوپی است . این افراد ، وقتی به خودشان نگاه می کنند نکات مثبت وجود خود را نمی بینند ولی نقاط ضعف خود را خیلی بزرگ می کنند و یا به عبارتی درون خودشان را با بیرون دیگران مقایسه می کنند و در یک سنجش نامناسب قرار می دهند و این امر ، حال خودشان را بد می کند .
۶ ) خطای شناختی دیگر وجود دارد که می گویم آدم ها خودشان یا دیگران را سرزنش می کنند و این سرزنش کردن ها ، به طور مداوم باعث تحقیر کردن خودشان یا دیگران میشود .
۷ ) خطای شناختی دیگری که وجود دارد این است که آدم ها ، گفتار و رفتار دیگران را به منظور برمی دارند یا به اصطلاح به خودشان می گیرند . یک نگاه ، یک پچ پچ یا یک صحبت کردن را به منظور می گیرند و باعث می شود حال خودشون و حال دیگران را بگیرند .
۸ ) خطای شناختی دیگری وجود دارد که آدم ها خیلی باید و نباید می کنند . چه در مورد خودشان یا دیگران . آنقدر خودشون را توی باید ها و نباید ها می برند که خودشان را در گذشته می بیند و همش خودشان را در حالت یک انتقاد مداوم قرار می دهند و یا باید ها و نباید را به دیگران نسبت می دهند و باعث می شوند که حال دیگران نیز گرفته شود و یک کنترل گری ایجاد می شود که باعث ناراحتی دیگران می گردد .
۹ ) خطای شناختی دیگری نیز وجود دارد که آدم ها به خودشان یا دیگران برچسب می زنند . مثلا ؛ تنبلم و یا بی عرضه ام یا به دیگران می گویند تنبل، بی عرضه و یا دروغگو . این ها یک خطای شناختی هستند که اگر تکرار شوند به باور می رسند و عزت نفس ، اعتماد به نفس و خودباوری فرد را می ربایند .
۱۰ ) خطای شناختی دیگری وجود دارد که گفته می شود فرد ذهن خوانی می کند یعنی فکر بقیه را می خواند و می گوید من حس ششمم خیلی قوی است . این عملکرد نیز یک اشتباه است ، به خاطر این که به راحتی نمی توانیم فکر دیگران را بخوانیم . همان طور که گفته شد حداقل ، لایه های وجود انسان سه قسمت است ؛ افکار ، احساسات و رفتار . لایه ی بیرونی افراد رفتار ، لایه میانی احساسات و درونی ترین لایه افراد افکار آنهاست . کسی که مدعی است ذهن خوانی می کند ، در واقع ، رفتار خوانی دارد و این رفتار خوانی ، به طور قطع ، نمی تواند افکار طرف مقابل باشد .
۱۱ و ۱۲ ) یک خطای شناختی وجود دارد که به اصطلاح می گوییم فرد دچار استدلال احساسی هست . به این معتی که فرد ، همیشه هیجانی رفتار می کند و عقل و منطق در کارش وجود ندارد و یا این که تصورات و تفکرات و برداشت های خودش را درست می داند حتی اگر اشتباه باشد و دلایل منطقی و روانشناسی را نمی پذیرد و این باعث می شود که اسیر یک خطای شناختی دیگر می شود و افکار متعصبانه ای می یابد و یک جانبه قضایا را نگاه می کند و می گوید مرغ من یک پا دارد . این آدم ها کسانی هستند که می گویند ماست سیاه است و یا در حالی که روز است می گویند شب است و اصلا از موضع خودشان پایین نمی آیند و آدم های یک دنده ، لجباز ، عقده ای و متعصب می شوند . به این خطا دید تونلی می گوییم .
۱۳ ) خطای شناختی دیگری که وجود دارد در انتظار بحران بودن است . یعنی انسان هایی هستند که می گویند دلم برات شده یه اتفاق بدی می افته و همش در حال انتظار یک نتیجه ی بد هستند و یا در انتظار یک حال بد هستند و این باعث می شود که همیشه مضطرب باشند و با یک دلشوره و نگرانی مستمر زندگی کنند .
۱۴ ) فاجعه آمیز ترین خطای شناختی ، فاجعه آمیز دیدن مسایل است . یعنی این که در انتظار بدترین نتایج هستند و بدترین پیش بینی ها را می کنند ، وقتی که با یک ماجرایی بر خورد می کنند . این جاست که حالشون خیلی بد می شود .
در پایان ، یک پیام کوتاه و مختصر بگویم که موارد گفته شده ، زمانی خطای شناختی هستند که حال ما را بد کنند و در شکل درستش ، کسانی که از سلامت روانی برخوردار هستند تا یک اندازه ای به این ها نوجه می کنند و رعایت می کنند . زیرا اگر ما همه ی دنیا را گل و بلبل ببینیم دچار آسیب می شویم و بقیه از ما سواستفاده می کنند و هالو فرض می شویم و دچار آسیب های مادی و معنوی می شویم .
امید وارم همیشه ما در حالی قرار داشته باشیم که بتوانیم خطاهای شناختی را در افکارمون ، احساساتمون و رفتارمون ، بشناسیم و اگر بخواهد ما را در زنجیره ی درد و رنج ببرد ، هوشیار باشیم و بفهمیم و مچ گیری خطای شناختی را تمرین بکنیم و همینطور ، این خطاها را در رفتارهای دیگران که نمادی از احساسات و افکارشان هست ، بشناسیم ، تا بتوانیم در زنجیره ی شادی زندگی بکنیم و حال خوب را تجربه کنیم که نتیجه ی آن یک احساس خوشنودی است و رسیدن به بهروزی خواهد بود .