سبک های مقابله ای
از دیدگاه لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) مقابله عبارت است از: تلاشهای فکری، هیجانی و رفتاری فرد که هنگام رو به رو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن و یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته میشود . مقابله، نیازمند بسیج و آمادهسازی نیروها و انرژی فرد است که با آموزش و تلاش به دست میآید، لذا با کارهایی که به طور خودکار انجام میشود تفاوت اساسی دارد.
تدابیر و منابع مقابلهای
تدابیر مقابلهای افکار و رفتارهایی هستند که پس از روبه رو شدن فرد با رویداد استرسزا به کار گرفته میشوند در حالی که منابع مقابلهای ، ویژگیهای خود شخص هستند که قبل از وقوع استرس وجود دارند، مانند برخورداری از عزت نفس، احساس تسلط بر موقعیت، سبکهای شناختی، منبع کنترل، خوداثربخشی و توانایی حل مسئله . از جمله امور مهم در این رابطه ارزیابی فرد از تواناییهای خودش برای رویارویی با مسئله است. این ارزیابیها ممکن است مطابق با واقعیت و تواناییهای واقعی فرد باشد و یا مطابق با واقعیت و تواناییهای او نباشد، ولی هر چه هست برداشتهای فرد از تواناییها و قابلیتهایش تعیین کننده اصلی برای مقابله با دشواریها میباشد. اگر فرد احساس ناتوانی بکند با وجود همه مهارتهایی که آموخته نخواهد توانست از عهده مشکل برآید. ارزیابی افراد از توانایی خود برای رویارویی با مسائل طی سه مرحله شکل میگیرد که در شکل دادن به رفتارهای مقابلهای خیلی مؤثر است .در این مرحله فرد به ارزیابی موقعیت پیشبینیکننده استرس و تهدید میپردازد. مثلاً ؛
۱٫ شخص این سئوال را از خود میپرسد که آیا موقعیت تهدیدکننده است یا خیر؟
۲٫در این مرحله فرد به ارزیابی توانایی خود جهت انجام دادن کاری در ارتباط با موقعیت استرس زا میپردازد، در این باره فرد از خود میپرسد برای حل مسئله پیش آمده چه میتوان کرد؟
۳٫در مرحله سوم فرد به ارزیابی مجدد موقعیت میپردازد که آیا قضاوت او از موقعیت یا منابع موجود برای رویارویی درست بوده است یا نه. او رفتارهای خود را بر این اساس تعدیل و بازسازی میکند .
انواع مقابله
می توان جهت گیری فرد نسبت به عامل تنش زا و سبک های مقابله ای افراد را به دو حیطه اجتنابی و گرایشی تقسیم کرد. هرکدام از این دو حیطه شامل طبقاتی است که منعکس کننده مقابله رفتاری یا شناختی است که بر مبنای آن به مهارت ، در چهار نو ع اساسی فرایند مقابله ، دسترسی خواهیم داشت. این موارد عبارتند از: مقابله شناختی گرایشی، مقابله رفتاری گرایشی، مقابله شناختی اجتنابی و مقابله رفتاری اجتنابی.
مقابله شناختی گرایشی ؛ عبارت است از تجزیه و تحلیل شناختی و ارزیابی مجدد موقعیت تنش زا، پذیرش مسئولیت و خویشتنداری. فرایندهای شناختی مواردی نظیر توجه به جنبه ای از موقعیت در هنگام رویارویی با مشکل، بهره گیری از تجربیات گذشته، پذیرش واقعی بودن موقعیت و در عین حال بازسازی و سازماندهی مجدد آن برای یافتن پاسخی مطلوب را شامل می شود.
مقابله رفتاری گرایشی ؛ شامل جست وجوی راهنمایی و حمایت و به کارگیری روش های مناسب از قبیل مقابله مبتنی بر حل مسئله در رویارویی مستقیم با یک رویداد و پیامدها ی آن است.
مقابله شناختی اجتنابی ؛ پاسخ هایی را در بر می گیرد که هدف آن انکار یا به حداقل رساندن آسیب های یک بحران یا پیامدهای آن است. با اینکه شخص موقعیت را همانگونه که وجود دارد می پذیرد، اما آن را تغییرناپذیر فرض می کند.
مقابله رفتاری اجتنابی ؛ شامل رفتارهای جایگزین است ، به این نحو که شخص سعی می کند در فعالیت های جدید درگیر شود و آن فعالیت ها را به عنوان جایگزین فقدان های ناشی از بحران ها کند و منابع ارضای جدیدی را ابداع کرده و جایگزین منابع قبلی کند. این روش مواردی از قبیل برون ریزی کامل احساس یأس و خشم، انجام رفتاری که ممکن است به طور موقت تنش را کاهش دهد، از قبیل مصرف داروهای آرام بخش یا دیگر داروها ، روی آوردن به الکل و موادمخدر را نیز شامل می شود.
بر این اساس و به طور کلی و ساده ، در برخورد با وضعیتهای استرس زا دو نوع مقابله از طرف افراد به کار گرفته میشود: ۱ . مقابلههای کارآمد ۲ . مقابلههای ناکارآمد
آنچه تحت عنوان مهارتهای مقابلهای مطرح میشود همان روشهای برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طور آگاهانه طراحی و به اجرا درمی آید و نتیجه آن حل مسئله و یا افزایش ظرفیت روانشناختی فرد برای از سرگذراندن موفقیت آمیز شرایط بحرانی و دور ماندن از آسیبهای ناشی از بحرانهای روحی پیش آمده است.
مقابلههای ناکارآمد ، نیز تلاشهایی هستند که گرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته میشوند ولی نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پیچیدهتر شدن وضعیت منجر میشوند، لذا نمی توان از این دسته مقابلهها به مهارت تعبیر کرد. مثلاً فردی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی میآورد، گرچه نوعی مقابله با استرس و هیجان منفی در کوتاه مدت به وقوع میپیوندد ولی باید هزینه این لذتهای کوتاه مدت را به صورت تحمل اعتیاد و عوارض شوم آن بپردازد .
انواع مقابلههای کارآمد
مقابلههای مؤثر و کارآمد که ما را در برابر استرسها و شرایط دشوار یاری میدهند به دو دسته تقسیم میشوند: ۱ . مقابله متمرکز بر مسئله ۲ . مقابله متمرکز بر هیجان
مقابله متمرکز بر مسئله
مقابلههای متمرکز بر مسئله، عبارت از عملکردهای مستقیم فکری و رفتاری فرد میباشد که به منظور تغییر و اصلاح شرایط تهدید کننده محیطی انجام میشود. به بیان دیگر مقابله متمرکز بر مسئله به تلاشهای فرد برای تغییر وضعیت و گلاویزی مستقیم با مشکل مربوط میشود .
هیچ کس بدون کوشش نمیتواند به چیزی دست یابد. تصمیم گیری در مورد این که فرد هنگام استرس چه کار باید بکند نیازمند به قضاوت خود او است، که این قضاوتها متأسفانه به وسیله هیجانات منفی که در اثر تجارب منفی گذشته به وجود آمدهاند تحت تأثیر قرار میگیرند. مثلاً فردی که بحران زده است اگر در گذشته به ندرت تجربهای موفقیت آمیز در تأثیر گذاردن بر دنیا برای تغییر اوضاع داشته و علاوه بر آن افسردگی در او تولید ناامیدی کرده باشد احتمالاً حتی با وجود کارهای فراوانی که میتواند برای اصلاح وضعیت خود انجام بدهد در صدد مقابله با مسئله برنمی آید. این افراد به جای این که خود را بازیگر نقش اصلی در زندگی بدانند خود را قربانی اعمال، رفتار و تلقینات دیگران میدانند. ناباوری نسبت به کارایی خود مانع بزرگی برای حل مسئله است، چون در این حالت فرد کمترین تلاشی برای حل مسئله انجام نمی دهد .
بر اساس بررسیهای انجام گرفته روشهای مقابلهای متمرکز بر مسئله در موقعیتهای قابل کنترل مؤثرتر هستند. در صورتی که برای موقعیتهای غیرقابل کنترل (مرگ یکی از عزیزان) عمدتاً مقابله متمرکز بر هیجان مناسبتر است .
در مقابله متمرکز بر مسئله افراد تدابیری را به کار میگیرند که به چند مورد از این تدابیر اشاره مینماییم:
۱٫مقابله فعال: فرآیندی است که شخص در طی آن به طور فعالانه برای تغییر منبع فشار روانی تلاش میکند.
۲٫مقابله مبتنی بر برنامهریزی: در این نوع مقابله فرد برای کنترل و حل مشکل با تکیه بر فکر و اندیشه خود به ارزیابی راه حلهای مختلف میپردازد و بعد از آن با انتخاب بهترین شیوه به حل مسئله اقدام میکند.
۳٫مقابله بردبارانه: عبارت است از خویشتنداری و اجتناب از فعالیتهای ناپختهای که منجر به پیچیدهتر شدن مسئله و ایجاد اخلال در روند حل مسئله میشود.
۴٫مقابله جستجوی حمایت اجتماعی کارآمد: هنگامی که فرد خود را برای حل مسئله ناتوان میبیند به راحتی از کمکهای یاورانه افراد دیگر استفاده میکند، این کمک به تناسب نیاز و نوع مشکل میتواند کسب اطلاعات از طریق خدمات راهنمایی، مشاوره و جذب امکانات مادی یا معنوی از دیگران باشد.
مقابله متمرکز بر هیجان
این مقابله شامل کلیه فعالیتها یا افکاری میشود که فرد به منظور کنترل و بهبود احساسات نامطلوب ناشی از شرایط فشارزا به کار میگیرد، این مقابلهها عبارتند از:
۱٫مقابله مبتنی بر جستجوی حمایت عاطفی: تلاشهای فرد برای به دست آوردن حمایت اخلاقی، همدلی، همدردی و جو تفاهم و احساس درک شدن توسط دیگران را شامل میشود.
۲٫مقابله مبتنی بر تفسیر مجدد مثبت: ارزیابی مثبت از حوادث و موقعیتها که مبتنی بر نگرش خوشبینانه به رویدادهای زندگی است، این مقابله بیشتر برای اداره و کنترل عواطف و آشفتگی روان به کار میرود تا مربوط به منبع استرس باشد .
۳٫مقابله مبتنی بر مذهب: در این مقابله فرد برای رهایی از ناراحتیهای خود به انجام اعمال مذهبی مثل دعا و نیایش، توکل و توسل به خداوند و معصومین(ع) روی میآورد. یافتههای پژوهش مک کری و کتسا نشان میدهد که این نوع مقابله برای همه مردم مفید واقع میشود زیرا هم به عنوان منبع حمایت عاطفی و هم وسیلهای برای تغییر مثبت عمل میکند و لذا مقابلههای بعدی را تسهیل میکند.
۴٫مقابله مبتنی بر پذیرش: عبارت از یک پاسخ مقابلهای کنشی است که در آن شخص واقعیت شرایط فشارزا را میپذیرد. این امر در شرایطی که منبع فشار قابل تغییر نیست (فوت یکی از عزیزان) مهم و مؤثر است .
مقابلههای ناکارآمد و غیرمفید
مجموعهای از شیوههای مقابلهای را دربرمی گیرد که اگر چه برای تغییر منبع فشارها و بهبود احساسات ناشی از موقعیت فشارزا به کار گرفته میشوند ولی متأسفانه این شیوه وضع را بدتر میکنند و لذا نمیتوان از این عوامل مقابلهای به مهارت مقابلهای تعبیر نمود، این مقابلهها عبارتند از :
۱٫پرداختن به احساسات دردناک از طریق تفکر آرزومندانه: این مقابله شیوهای برای خنثی کردن آنچه اتفاق افتاده میباشد. این افکار نوعاً با عبارتی از قبیل: اگر فقط … یا ای کاش حقیقت نداشته باشد که … شروع میشود. گاهی اوقات این افکار به شکل آنچه باید اتفاق میافتاد، اگر فقط… یک روش مقابلهای مسکن برای طفره رفتن موقتی از رنج ناشی از حقیقت است، زیان این حالت آن است که هیچ مقدار از آرزوها جای حقایق را نخواهد گرفت و دیر یا زود واقعیت چهره خود را نمایان خواهد کرد. در این حالت زمان و فرصتی که میتوانست برای یافتن راههای جدید مواجهه با واقعیت و مشکل اتفاق افتاده مورد استفاده قرار بگیرد به هدر میرود.
۲٫استفاده از دارو برای فرار از رنج: گاهی اوقات افراد برای رهایی از رنج ناشی از استرسها و بحرانها از داروهایی مانند الکل، نیکوتین، تریاک، هروئین و مسکنهای خواب آور و ضد افسردگی بدون تجویز پزشک استفاده میکند. استفاده از این داروها و داروهایی که اخیراً به این عوامل افزوده شده و با نامهای مختلف به بازار وارد میشود مانند اکستازی خطرات زیادی را به همراه میآورد و ضمن مشکلتر کردن روند بازسازی روانی اکثراً خود منبع جدیدی برای افزایش رنج برای فرد استفاده کننده میشوند، مثلاً الکل موجب از دست رفتن نیروی مهار درونی یا خویشتنداری میشود و فرد به هنگام خشم به خشونت روی میآورد. استفاده نادرست از مواد بر فرایندهای ذهنی ما هم که قبلاً توسط استرس و هیجان شدید بیکفایت شده است به طور جانبی اثر میگذارد و تواناییهایی مانند قضاوت، برنامهریزی، استدلال و تمرکز که برای حل مشکل لازم است آسیب مضاعف میبیند .
۳٫تفکر منفی: در این حالت فرد به طور غیر واقع گرایانهای به موارد منفی مشکل تأکید کرده و مشکلات را بیشتر از آنچه هست و به صورت غیرقابل حل ارزیابی میکند .
۴٫رفتارهای تکانشی: به شیوه خاصی از مقابله اطلاق میشود که طی آن فرد بدون فکر، اندیشه و ارزیابی درست از آنچه رخ داده و یا رخ خواهد داد فوراً دست به اقدام و عمل میزند و نوعاً منجر به بدتر شدن وضعیت میشود.
۵٫عدم درگیری ذهنی و رفتاری: در این مقابله فرد با انجام رفتارهای متنوع و با رفتارهای مختلف خود را مشغول میکند و به این وسیله سعی میکند به مسئله فکر نکند، مثلاً سرگرم شدن با یک فرد دیگر، پناه بردن به رویاهای روزانه، فرار از مسئله به صورت خوابیدن و یا تماشای تلویزیون و دیدن فیلم .
۶٫مقابله به صورت انکار: در این مقابله فرد به گونهای برخورد میکند که انگار مسئلهای روی نداده است. انکار واقعیت رخ داده و حادثه پیش آمده بر وخامت مسئله میافزاید و مانع مقابله مؤثر بعدی میشود .
افرادی که اضطراب و استرس بیشتری را تجربه می کنند، از راهبردها ی هیجان مدار و اجتناب مدار بیش از راهبرد مساله مدار استفاده می کنند . راهبرد اجتناب مدار مستلزم انکار یا کوچک شمردن موقعیت های تنش زاست. افرادی که از این روش استفاده می کنند، هشیارانه تفکرات تنش زا را واپس رانی کرده و تفکرا ت دیگری را جایگزین آن می کنند.
به طورکلی، هنگامی که افراد بتوانند به طور منطقی موقعیت های تنش زا را طبقه بندی کنند، راهبرد مساله مدار بیشترین تأثیر را دارد، ولی درصورتی که افراد نتوانند موقعیت های تنش زا را پیش بینی و برای آن راه حل هایی اتخاذ کنند، راهبرد هیجان مدار مؤثرتر واقع می شود .. راهبردهای مقابله ای مناسب از بروز بیماری های ناشی از استرس جلوگیری می کنند، اگرچه بیماری ها منشأ و علل مختلفی دارند، سبک زندگی و ویژگی های شخصیتی نیز در بروز آنها دخالت دارند. روانشناسان معتقدند حتی درمان وخیم ترین بیماری های جسمانی مستلزم تغییر الگوهای پاسخ افراد است .