میلتون مدل ها

میلتون مدل ها

این مبحث به نوعی دیگر در ان ال پی ، به نام متا مدل شناخته شده است . مبحث میلتون مدل ، یک مبحث بسیار کامل است که مربوط به نوع بیان و طریق بیان می باشد که می تواند تا اندازه ای عمیق و دقیق بر روی ضمیر ناخود آگاه سوژه اثر بگذارد که واقعا اعجاب برانگیز است . این کلام چنان به صورت ظریف با ضمیر ناخودآگاه سوژه رابطه می گیرد که هیچ انتخابی به جز یک انتخاب صحیح در جهت رفع اختلالات رفتاری و در نتیجه ایجاد یک رفتار دلخواه ندارد . میلتون مدل ، توسط نابغه بزرگ ، میلتون اریکسون شکل گرفت و یکی از دلایل شیفتگی ریچارد بندلر و جان گریندر به سوی میلتون اریکسون ، همان شیوه بیان اریکسون بود که پیوسته از روش خاصی استفاده می شد . این میلتون اریکسون نبود که تئوری میلتون مدل ها را به صورتی که ما امروز در روان درمانی یا درمان سریع و کوتاه می بینیم ، عنوان کرده باشد بلکه او ذاتاً فردی بود که با روش خودش و تبحری که در نوع بیان داشت آن تاثیری را که مد نظرش بود بر روی سوژه می گذاشت . یک تاثیر عمیق و یک تاثیر هدایت شده به طریقی که می تواند فرد را در یک لحظه دچار یک تغییر مثبت و بسیار عظیم بنماید . شاگردان او ، بخصوص بندلر و گریندر توانستند میلتون مدل ها را از روش درمانی اریکسون بیرون بکشند . برای اینکه بتوانیم در زمینه میلتون مدل ، به مهارت لازم برسیم نیازمند آن هستیم که بتوانیم در مرتبه اول از یک بیان بسیار گویا و موثر دارا باشیم . سپس فرمول جمله بندی هایی که میلتون اریکسون از آن استفاده می کرد را به صورت مسلط بیان نماییم . در واقع ، باید کاملا هم به زبان و بیان و هم جمله بندی و ترکیب بندی کلمات مسلط باشیم . چرا که انسان به گونه ای رفتار می کند که ضمیر ناخودآگاه به او دستور می دهد و آنجا که لازم باشد ما تغییری را در رفتار ایجاد کنیم ، باید دستور داده شده را تغییر دهیم و از طرفی دیگر باید بتوانیم ضمیر ناخودآگاه را در شرایطی قراردهیم که نوع دستور مورد نظر را در رابطه با رفتارها تغییر دهد . استفاده از میلتون مدل ها ، به گونه ای است که شما هیچ راه انتخابی جز سریعترین راه برای ارتباط با ضمیر ناخودآگاه نخواهید داشت . فرض کنید ضمیر ناخودآگاه شما مانند یک اسب سرکش می خواهد هر لحظه به چپ و راست ، جلو یا عقب دور بزند و کنترل کردن او کاری بس دشوار است . با استفاده از میلتون مدل ، این امکان به وجود می آید که بتوانیم کلیه راههایی که به هدف ما ختم نمی شود را ببندیم و تنها مسیری را باز بگذاریم که این اسب سرکش به جز انتخاب آن مسیر ، انتخاب دیگری نداشته باشد . زمانی که این اسب سرکش ، در آن مسیر قدم گذاشت ، ما در جهت تغییر و در جهت ایجاد یک برنامه ریزی مناسب که از قبل توسط عامل تهیه شده است ، قرار خواهیم گرفت . بنابر این ، مهمترین اصل در یک برنامه ریزی اریکسونی ، اصل میلتون مدل ها می باشد . این میلتون مدل ها ، پیوسته توسط افرادی چون جی هالی ، روبرت دیلتز ، گریگوری بتسون ، هلن پالمز ، جونز و… مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و این دانشمندان توانسته اند تاثیر هر کلمه از میلتون مدل را بر روی مغز سوژه اندازه گیری نمایند و بدین ترتیب ، ثابت گشته است که هر کلمه تا چه اندازه مغز انسان را تحت تاثیر قرارداده و حتی بر فرکانس های عصبی او تاثیر گذاشته و شرایط خاصی ایجاد کرده که آن فرد بتواند در مسیر صحیح فکر کند .

 میلتون مدل ها عالی ترین ابزار برای ایجاد یک برنامه ریزی مفید

میلتون اریکسون ، به خوبی آگاهی داشت که چگونه یک کلمه می تواند تاثیری بر روند زندگی یک فرد بگذارد او حتی معتقد بود که کل رفتار ما در اثر کلمات است که شکل می گیرد . زیرا این کلمات به صورت یادگیری ، تجربه و به صورت های گوناگونی به ذهن ما می رسد و در ما ایجاد یک رفتار را می نماید . به عنوان مثال ، اگر به شما بگویند راه رفتن زیر نردبان بدشانسی می آورد و عامل بدبختی و از دست دادن جان و مال می شود ، این جمله به نوعی بر ضمیر ناخودآگاه شما تاثیر گذاشته و خود به خود ، در مقابل نردبان ، رفتاری از خود نشان می دهد که نتیجه آن راه نرفتن در زیر نردبان است . تاثیر کلمات ، به همان صورت که می تواند منفی باشد ، می تواند مثبت و برنامه ریز مثیت باشد . میلتون اریکسون ، این را به خوبی درک کرده بود و در مقابل تمامی بیماران خود و مراجعه کنندگان خود ، از همین مدل استفاده می کرد که اصطلاحاً به آن میلتون مدل می گویند . امروزه ، ترکیب هیپنوتیزم اریکسونی همراه با اناگرام و ان ال پی تشکیل روش درمان کوتاه و سریع را داده اند که یک نوع برنامه ریزی بسیار مفید در جهت رفع اختلالات رفتاری و روانی می باشد . در مسائلی که برای انسان شکل می گیرد همانطور که گفتیم کلام نقش بسزایی دارد . گاهی اوقات ، این کلمه را خود فرد به خود می گوید . مثلا به خود می گوید ” من باز هم بدشانسی آوردم و هیچوقت در زندگیم شانس نداشتم ” یک چنین جملاتی ، همانطور که می بینید شاید گویای شرح حال فردی باشد ولی یک نوع برنامه ریزی ذهنی می باشد که سوژه برای خود ایجاد می نماید . این مطلب را در ان ال پی به خوبی بازگو می کنیم و به این نتیجه می رسیم که چطور انسان برای خود فرمولی را به صورت بیانی شکل می دهد و نسبت به این فرمولی که به وجود آورده است عمل می کند و برنامه ریزی لازم را انجام می دهد که این برنامه ریزی می تواند در جهت عدم موفقیت وی در زندگی پیش برود و سبب ایجاد اختلالات روحی و روانی برای وی گردد . یک کلمه ، می تواند تهدید کننده باشد . به طور مثال ، اگر به شما یک کلمه توهین آمیز خطاب کنند و مثلا شخصی بگوید احمق ! طبیعتا ، شما در مقابل کلمه احمق ، دچار اختلالات رفتاری می گردید . ممکن است که از یک طرف خشمگین شوید و از طرفی دیگر ، حتی این کلمه می تواند تاثیر گذار بر سیستم فیزیولوژیکی شما باشد . شما به خودی خود به تپش قلب دچار می شوید و تنفس شما دچار یک ریتم نامنظم می گردد و حتی رنگ صورت شما ممکن است تغییر کند . ینابراین ، باید به اهمیت کلام در رفتار یک فرد پی ببریم و این اهمیت کلام را شناسایی کنیم . تقریبا همه می دانند که از یک کلام خوب و مثبت ( اصطلاحا فکر مثبت ) بخواهیم توقع داشته باشیم که زندگی به صورت مثبت متحول گردد ، برای اینکه بتوانیم یک زندگی را به صورت مثبت متحول گردانیم ، نیازمند این هستیم که حقیقت یک زندگی را به خوبی درک کنیم تا بتوانیم با یک اندیشه قوی و مثبت راه حل مثبت و موثری را برای مشکلات پیدا کنیم و مسیر موفقیت آمیز زندگی را برای خود برنامه ریزی نماییم ، همانطور که در این جا درک می کنیم . مانند این ضرب المثل که با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود .

بهتر است راه و روش درست فکر کردن را یاد بگیریم و هر زمان که لازم باشد برای خود استفاده کنیم . بنابراین ، در برنامه ریزی ذهنی اریکسونی ، هدف بدست آوردن مهارت در جزییات رفتارها و استعدادهای ذهنی ماست تا بتوانیم با استفاده از جزییات و تغییرات لازم با یک روش موثر و خوب به نتیجه دلخواه و مورد نظر برسیم . اریکسون ، کلماتی را می شناخت که هر کدام در نقطه و زمانی خاصی ادا می شد و همین کلمه که در زمان مخصوصی ادا می شد ، خود به خود ، تغییر لازم را که خود اریکسون منتظر او یود ، در فرد ایجاد می نمود . گریندر و بندلر ، شاگردان اریکسون و بنیان گذاران ان ال پی ، فرم های خاصی را از روش های گفتاری اریکسون به صورت تئوری به وجود آورده اند که هر کدام از این فرم ها در مقطع خاص از زمانی که با سوژه روبه رو می شویم ، ادا می گردد . این بسیار مهم است ، بدانیم که ؛ میلتون مدل در کجا به کار می رود .

میلتون مدل ها را از همان لحظه ای که برای اولین بار با سوژه رو به رو می شویم گاه در خارج از دفتر کار و گاه در اتاق انتظار و اتاق مشاوره می توان استفاده کرد . از میلتون مدل ها ، باید در لابلای صحبت هایی که با سوژه انجام می گیرد ، استفاده کرد . ولی باید بدانیم ، هر کدام از میلتون مدل ها چه تاثیرگذاری روی سوژه دارد و در چه زمانی باید از کدام مدل استفاده نماییم . مدل های میلتون ، به ما این امکان را می دهد که از قدرت بیان خود به بهترین نحو استفاده کنیم . به صورتی که بتوانیم یک اثر فوق العاده بر روی سوژه بگذاریم . این نوع بیان ، می تواند سوژه یا فرد را به یک دنیای دیگر همراهی کند و یا به درون خود فرو برد بی آنکه بخواهد از آن لحظه شیرین در ترانس رفتن جدا گردد  .

 میلتون مدل ها

۱ ) شما حالا می توانید حس کنید

در اینجا جمله طوری ادا می گردد که سوژه را به دنبال یک نوع حس کردن می فرستد . این که سوژه چه چیزی را حس می کند مهم نیست . مهم حس کردن او می باشد که بتوانیم از این طریق حواس او را تحریک کرده و یک نوع ارتباط خاص را بین خود سوژه و درونش به وجود آوریم . به این ترتیب اگر سوژه این جمله را به خوبی تمام دریافت کرده باشد ، حس کردن را تجربه می کند .

۲ ) بعضی از انسان ها می توانند خود را کاملا راحت حس کنند

در اینجا ، هدف این است که یک علامت سوال را در ذهن سوژه به وجود آوریم . این علامت سوال را باقی می گذاریم که سوژه از خود سوال کند آیا من جزء  افرادی هستم که در این وضعیت احساس راحتی می کند؟ طرح کردن این سوال ، به صورت غیر کنترل شده و حتی به صورت ناخواسته ، می تواند در ذهن سوژه شکل بگیرد و به این ترتیب ، ضمیر آگاه سوژه را مشغول به خود سازد و یک پله ما را به ضمیر ناخودآگاه سوژه نزدیک تر بسازد .

۳ ) شما می توانید تجربه کردن و فهمیدن را پیدا کنید .

ایجاد کردن چندین فعل مانند ؛ می توانید ، پیدا کردن ، تجربه کردن و فهمیدن باعث می گردد که هر کدام از انسان ها که به یکی از این گروه افعال وابسته هستند خود را در طبقه بندی که مربوط به خود می شوند پیدا کنند . شاید گاهی اوقات میلتون مدل ها به نظر پیچیده بیایند . این حقیقت ، همان صحبتی است که ما در متا مدل های ان ال پی عنوان می کنیم . ولی زمانی که ما متوجه شدیم که به چه صورت انسان برای خود کد ذهنی ایجاد می کند ، باید بیان ما با آن کد ذهنی همخوانی داشته باشد و برطرف کننده بسیاری از سوالات باشد . در آن لحظه است که به ارزش میلتون مدل ها و متا مدل ها پی می بریم و می توانیم به بهترین نحو در این راه از میلتون مدل ها ، در هیپنوتیزم و متا مدل ها ، در ان ال پی استفاده نماییم . بنابر این ، ما با استفاده از چندین گروه افعالی مانند : می توانید ، پیدا کردن ، تجربه کردن ، فهمیدن ، انسانهایی را که در رابطه با خود و درون به یکی از این افعال وابسته هستند را تحت تاثیر قرار می دهیم . گاهی اوقات ، زمانی یک فرد احساس می کند موضوعی را فهمیده است که به یک نقطه عطف از آن موضوع می رسد ، فردی دیگر ، احساس می کند که وقتی به یک نقطه ی عطفی از یک موضوع رسید آن موضوع را فهمیده است . فردی دیگر ، می گوید من آن موضوع را تجربه کرده ام به جای آنکه بگوید موضوع را فهمیده ام .  به این ترتیب ، با فرصت دان به افعالی که مد نظر ماست ، ما می توانیم افعال را گروه بندی کنیم و به این ترتیب تاثیر گذاری بر همه آنها را به خوبی ایجاد نماییم . هر کدام از این افعال همراه خود یک سری ترکیبات عصبی دارد و حواسی را در فرد ایجاد می کند . همین الان ، می توانید تجسم کنید که شما به یکباره فهمیده اید که مثلا کلاجی که در اتومبیل است به چه منظور استفاده می شود ، طبیعتاً همراه با گفتن وگرفتن کلاج با پا کلمه کلاج تاثیری در ذهن شما ایجاد می کند که حتی شاید لمس دسته دنده در شما شکل بگیرد و احساس کنید که دسته دنده را در حال جابه جا کردن هستید و یا حتی می توانید صدای ماشین را در ذهنتان داشته باشید که بعد از کلاج گیری نفسی می گیرد و اتومبیل سرعت می گیرد . بنابراین ، استفاده از جملات خاص ، به عنوان جمله غیر خاص بیان شده است . در واقع ، این یک نوع محرک است که می تواند برسیستم عصبی ما تاثیر لازم را بگذارد .

۴ ) شما کاملا احساس می کنید و آگاه هستید از اندازه رضایت و لذتی که از این وضعیت به شما دست می دهد

کلماتی خاص ، گاه همراه با خود نوعی برانگیختگی را ایجاد می کنند و احساسات ما را تحت تاثیر قرار می دهند ، انتخاب شده اند . کلماتی مانند ؛ آگاهی داشتن ، حس کردن ، رضایت و لذت ، کلماتی هستند که هر کدام بر روی یک سری از غریزه های ما تاثیر گذار هستند و آنها را در بر می گیرد . مثلا کلمه رضایت ، معنای بسیار گسترده ای دارد و یا کلمه لذت ،  به این ترتیب ، سعی برآن است تا این گستردگی ، تمامی حواس و احساسات ما را تحت پوشش قرار دهد . کار کردن با ذهن ، به اندازه ای جالب است که انسان حتی وقتی که خود بخواهد می تواند محرک های ذهنی را یه کار برد تا بتواند ضمیر ناخودآگاه خود را در جهتی که مورد نظر است پیش ببرد و به معنایی دست پیدا کند که این معناها برای وی جز مثبت بودن چیز دیگری به دنبال نخواهد داشت .

۵ ) اینجا بنشینید برای شما بهتر است .

با بیان این جمله و اینکه نشستن در این مکان برای شما بهتر است ، بهتر بودن را که خود می تواند در زیر مجموعه اش بسیاری از احساسات را داشته باشد ، مشروط به نشستن در مکان مورد نظر بیان می نماید و به این ترتیب ، به خودی خود ، سوژه هنگامی که در محل مورد نظر می نشیند احساس بهتر بودن را در خود می بیند . البته هر کدام از میلتون مدل ها ، باید زمانی خاص اجرا گردد . شناخت زمان مناسب برای عنوان کردن میلتون مدل ها ، بایستی تجربی و توسط استاد متخصص ، آموزش داده شود . زیرا میلتون مدل ها ، به همان اندازه که ممکن است در مسیر همراهی کردن سوژه به سمت ترانس تاثیر مثبت بگذارد به همان اندازه هم ممکن است بر عکس عمل کنند . هر کدام از این میلتون مدل ها ، می تواند تاثیر خوبی در هدایت کردن یک فرد در جهتی که در حقیقت به طرف ترانس یا بر عکس باشد را داشته باشد .

۶ ) حالا شما احساس بهتری دارید و راحتی در شما عمیق تر می شود .

نوع بیان ، که باید به صورتی خاص ادا گردد ، نقش مهمی دارد . میلتون مدل ها ، نه تنها از نظر نوشتاری وضعیت خاصی دارند بلکه از نظر بیانی هم این وضعیت را شامل می شوند . به این معنا که یک میلتون مدل باید در زمان مناسب و با لحن مناسب عنوان شود . در این میلتون مدل که خواندن فکر سوژه است ، لحن مناسب نقش مهمی دارد . لحن باید طوری باشد که سوژه حس کند شما از کلیه آن چیزی که در درون سوژه می گذرد ، آگاهی دارید . به این ترتیب ، او را در جهت مناسب هدایت می کنید .

۷ ) شما به تابلو نگاه کنید و مطمئن باشید که بهتر خواهید شد .

در اینجا کلمه ” و ” است که ارتباطی را بین قسمت اول جمله و دوم جمله ایجاد می نماید و ما یک جدایی در ذهن سوژه ایجاد می کنیم . مانند یک جمله کاملا جدا و از یک طرف دیگر ، دو جمله ی دیگر ، که نسبت به هم هیچ ربطی ندارد را به هم ربط می دهیم . کلمه ربط در اینجا ” و ” مورد استفاده قرار می گیرد . برای سوژه یک نوع امکان منطقی و دلیل منطقی برای رسید به آن که مورد نظر می باشد را عنوان می کند .

۸ ) حس کنید مانند یک خوشه انگور که در سبد لم داده است در این مبل لم داه اید .

در اینجا ، لم دادن خوشه انگور در سبد را برای انسان به کار می بریم . از طرفی ، تشبیه انگور را برای انسان به کار می بریم . در اینجا ، انسان تشبیه به خوشه انگور شده یا انگور به انسان لم داده و همه ، ایجاد آن اختلال را می نماید که به این صورت ذهنیت آگاه سوژه را به خود مشغول می سازد . سوژه ، از خود می پرسد که منظور چیه ؟ آیا منظور این است که خوشه انگور یک موجود زنده است یا می توانم مانند یک خوشه انگور که خود را کاملا در سبد شل و آرام قرار داده من هم خودم را به صورت رها در مبل جای بدهم و یا حتی سوژه ، گاهی اوقات از این تشابه لذت هم می برد . یعنی به گونه ای رفتار می کند که تا حالا فکر نکرده بود ، یک خوشه انگور مانند انسان می تواند مهم باشد و از طرفی هم تصویر خوشه انگور که رها شده بر روی سبدها و یا صندوق های چوبی وضعیت خاصی را ایجاد می کند که همان نشان رها شدن و آرام شدن می باشد به این ترتیب ما می توانیم از این نوع میلتون مدل و یا مدل های دیگری نیز استفاده کنیم . مانند سبک مثل کاه یا مثل پر یا سبک مثل حباب و اینطوری ، ذهنیت لازم را در سوژه ایجاد نماییم و بتوانیم به ضمیر ناخودآگاه دسترسی پیدا کرده و در جهت رسیدن به یک ترانس مناسب قدم برداریم .

۹ ) کسی را می شناختم که در چنین وضعیتی کاملا احساس راحتی می کرد

در اینجا ، لحن بیان ، باید طوری باشد که به نوعی هماهنگ با امواج ذهنی سوژه باشد تا به این ترتیب ما بتوانیم در زمان مناسب به شرایط مورد نظر دست یابیم . شناخت زمان مناسب ، بسیار مهم است . زیرا در چنین وضعیتی است که می توانیم یک اثر گذار خوب از طریق میلتون مدل ها باشیم . شاید فکر کنید که می توانیم یک هیپننوتیزم اریکسونی را بدون استفاده از میلتون مدل ها به کار بریم . ولی بدانیم میلتون مدل ، نه تنها یک برنامه ریزی ذهنی است بلکه حتی در طول زندگی هم کارایی های بسیار زیادی دارد . تمامی افرادی که با میلتون اریکسون ، در ارتباط بودند همگی معتقد بودند که به محض دیدن وی و شنیدن کلام او یک نوع احساس آرامش عمیق را در خود احساس می کردند .

۱۰ ) ایجاد گیجی ؛ در اینجا میلتون مدل که سه نوع است به صورت زمانی ، بیانی و ترکیبی شکل می گیرد .

الف ) گیجی از نظر زمانی ؛ شما توانسته بودید الان خوشحال باشید

در این نوع بیان ، ممکن است در سوژه این ایده را به وجود آوریم که این چه نوع صحبت کردن است که شما توانسته بودید الان راحت باشید و احساس خوبی داشته باشید یا خوشحال باشید . این کار به صورت عمد انجام می شود ، زمان ها را با هم ترکیب کرده و یک چیز شاید در مرحله اول نامفهوم را بیان کنیم و هدف گیج کردن سوژه می باشد که باز در زمان مشخص و زمان مناسب این کار انجام می گیرد و به این ترتیب ، ضمیر ناخودآگاه سوژه را مشغول تصحیح کردن جمله می کنیم و به این ترتیب می توانیم از فرصت استفاده کنیم و به ضمیرناخودآگاه وی رجوع کنیم . در بین میلتون مدل هاست که باید منفذ لازم را برای نزدیک شدن به ضمیر ناخودآگاه پیدا کنیم .

ب ) گیجی از طریق بیانی ؛ بخش دوم بدن شما هم اکنون راحت است

استفاده از کلمه بخش ، معمولا در گفتارهایی مانند ادبیات و از نظر نوشتن و نویسندگی به کار گرفته می شود . در صورتیکه ما برای بدن ، قسمت ، عنوان می کنیم و به این ترتیب استفاده از کلمه بخش ، برای بدن ، شاید غلط باشد و این جمله به طور خاصی ، یک نوع گیجی در شخص به وجود می آورد .

ج ) گیجی از طریق ترکیبات ؛ یکی از دانشجویان من بسیار قوی است در هیپنوتیزم شدن یا در شطرنج

در اینجا ، جمله به دو قسمت تقسیم می شود ؛ قسمت اول ، یکی از دانشجویان من قوی است . این ایده در سوژه شکل می گیرد که دانشجوی مورد نظر ، دارای هیکل قوی و حتما ورزشکار است و عضلات بدنی فوق العاده ای را داراست و با ادامه جمله ، که قوی است در هیپنوتیزم شدن ، به یکباره آن کادر و شاخصی را که در ذهن خود برای این دانشجو در نظر گرفته بودیم می شکند و تبدیل به چیز دیگری می شود و به این ترتیب یک نوع سردرگمی را در سوژه ایجاد می کند .

۱۱ ) فرمان داخلی ؛ مردم می توانند ، سعید راحت بشین اینجا

شاید جمله کاملا بی محتوا و بی معنی به نظر بیاید ولی با توجه به واژه سعید ، ما می خواهیم راجع به مردم صحبت کنیم . به یکباره تمامی توجه او را به فرد جلب می کنیم و بعد می توانیم دستوری را که در این جمله مد نظر ماست بیان کنیم . در اکثر میلتون مدل ها ، هدف ایجاد مشغولیات برای ضمیر آگاه می باشد ، تا ضمیر ناخودآگاه در دسترس قرار بگیرد .

۱۲ ) پرسش داخلی ؛ دارم از خودم می پرسم که شما تا چند ثانیه دیگر به خلسه مورد نظر خواهید رسید

در اینجا هم در زیر پوشش این نوع بیان ، ما به فرمان دادن سوژه برای رفتن به ترانس می پردازیم و به این ترتیب سعی می کنیم که فرمان رفتن به ترانس را به صورت غیر مستقیم به سوژه منتقل نماییم . چیزی که مهم است این است که سوژه می داند دیر یا زود به ترانس خواهد رفت و اینکه تا چه اندازه یا تا چه زمانی به ترانس لازم خواهد رفت را توسط بیان ما به او منتقل می سازیم و طبیعتا او هیچ راهی به جز رفتن به ترانس مورد نظر را ندارد .

۱۳ ) نقل قول ؛ دوستی با من صحبت می کرد راجع به ساختمان ها و ماشین پیکانی که چهار مسافر سوار کرده بود  ، به یکباره  ، دوچرخه به فروش رفت .

در اینجا هم جملات ، کاملا گیج کننده است . در اینجا ، سوژه منتظر ادامه موضوع می باشد که بلافاصله با موضوع دیگر ، ترکیب شده و در کل ، یک نقل قول کاملا بی معنی را عنوان می کند . ولی تمامی این ها ، برای گیج کردن سوژه می باشد که باید در زمان مناسب ، استفاده گردد و به این ترتیب سوژه بتواند خود را در شرایط مناسب ، برای رفتن به ترانس قرار دهد . یک برنامه ریز ذهنی موفق ، به خوبی می تواند این زمان ها را شناسایی کند و می داند که چه موقع باید چنین صحبت هایی کند تا اثر مناسب بر روی سوژه ایجاد گردد و به این صورت نباشد که سوژه ، بدتر ، عامل را مسخره کند و اینکه به خود بگوید این عامل در حال گفتن موضوعی است ، یا چه اندازه بی معنی حرف می زند و حتی هوشیاری کامل را دوباره بخواهد احساس کند .

۱۴ ) پیش فرض ها ؛ داشتم از خودم سوال می کردم که شما به عمق ترانسی که الان قرار دارید واقف هستید یا خیر ؟

در اینجا ، بیان عمق ترانس ، بیان دستوری است که به سوژه می دهیم تا او را به ترانس مورد نظر ، نزدیک کنیم .  اگر شما به فردی بگویید ؛ نمی دانم تا چه اندازه گرسنه هستید ؟ به معنای این است که تو گرسنه هستی ولی اندازه آن مشخص نیست و به این ترتیب در لابه لای صحبت ها ، دستور به ترانس بردن فرد یا دستور در ترانس بودن به سوژه منتقل شده است که ما می توانیم از طریق تکنیک های اریکسونی به بهترین نحو به درون سوژه فرو برویم و با ایجاد یک بازی فکری و دقیقا مثل شطرنج و داشتن یک استراتژی به مبحث مورد نظر برسیم و وقتی استراتژی ما درست باشد رسیدن به یک نتیجه خوب از نظر برنامه ریزی ذهنی بسیار ساده است و این برنامه ریزی ذهنی به صورت مداوم خواهد بود و به این ترتیب یک تغییر دائمی را در سوژه می توانیم ایجاد نماییم . پس برنامه ریزی ذهنی ، دقیقا مانند یک بازی شطرنج می باشد . شما اگر در بازی شطرنج ، استراتژی خاصی را دنبال کنید طبیعتا می توانید حریف را شکست دهید ، فراموش نکنیم که ضمیر ناخودآگاه سوژه مانند حریف است و ما باید بتوانیم با زیرکی و ظرافتی خاص ، ارتباط مناسب را با او ایجاد کنیم . ارتباطی که امنیت ، اطمینان و اعتماد را در او شکل دهد و ضمیر ناخودآگاه بتواند با اعتماد کامل به ما روی بیاورد . در اینجاست که باز به نسبت نوع ضمیر ناخودآگاه سوژه که در هر فردی بنابر نوع تجربه اش متفاوت می باشد ما می توانیم برنامه ریزی ذهنی جدید را به او بدهیم به همین دلیل است که ایجاد یک برنامه ریزی ذهنی برای هر فرد کاملا متفاوت است .

………………………………………………………………………………………………………………………………..

جهت مشاوره ، روان درمانی و هیپنوتیزم درمانی یا آموزش خود هیپنوتیزم 

نوسط دکتر سعادت الله روحانی

با شماره های زیر بگیرید :

  •     تلفن های تماس با ما ( مشهد ) :
  •            ۳۶۰۶۰۸۶۹
  •            ۳۶۰۸۷۳۱۵
  •            ۰۹۱۵۳۱۴۸۰۰۵
  •            ۰۹۱۵۰۰۱۸۰۰۵
  •  آدرس کانال ما در تلگرام : 
  • ravanshenasiebehroozi@ 
  • آدرس سایت ما : 
  • .www.hypnosrohani.ir
  •  آدرس ما در اینستاگرام :
  •   dr.saadatallahrohan