گزارش موفقیت درمان اضطراب و افسردگی

 گزارش موفقیت درمان اضطراب و افسردگی

یک مرد ۴۰ ساله با شماره پرونده ۵۵۸۲ در تیرماه ۹۷ به اینجانب با شکایت حالات آزار دهنده مراجعه کرد که افسردگی ، اضطراب و درگیری ناخودآگاه در وی تشخیص داده شد . ایشان  در طول ۶ ماه ۱۰ جلسه درمانی را گذراندند . جلسات ابتدایی با فواصل نزدیک تر و جلسات پایانی با فواصل ماهانه و دو ماهانه برگزار شد. پاسخ بسیار خوبی دریافت شد و از نظر جسمی و روانی بهبودی خوبی دیده شد. تغییرات روحی و افزایش وزن مطلوبی بوجود آمد و به شیوه زندگی سالم برگشتند ( بیش از یک سال بود که سر کار نمی رفت و بیشتر در منزل و با ترسها و نگرانی هایش زندگی می کرد ). ایشان در پایان آخرین جلسه مطلبی را نوشته و به عنوان سپاسگزاری آوردند که با حفظ امانت تایپ شده است و اصل آن در پرونده وی بایگانی می باشد .

 

یک سال پیش بود که حالم اصلا خوب نبود ، برای خوب شدن حالم به پزشکان متخصص زیادی مراجعه کردم ، هر کدام دارو و آزمایش های مختلف تجویز می کردند و من هم طبق دستور پزشک دارو ها را مصرف و آزمایش ها را انجام می دادم ولی هر روز حالم بدتر می شد و اضطراب و استرس من هم بیشتر و بیشتر می شد ، با خودم فکر می کردم حتما بیماری دارم که کسی متوجه نمی شود یا وقتی متوجه می شوند که دیگر کار از کار گذشته و من فوت کرده باشم ، هر روز یا حتی روزی دوبار به خاطر بیماری و حال بدی که به سراغم می آمد به بیمارستان های تخصصی و فوق تخصصی مراجعه می کردم گاهی صبح ، گاهی ظهر ، گاهی شب و نیمه شب فرقی نمی کرد باید روزی یکبار را حتماً به پزشک مراجعه می کردم تا آرام شوم ، می توانم به جرات بگویم به خاطر این که زیاد به بیمارستانها مراجعه کرده بودم پذیرش و مسئولین بیمارستان در بخش قلب و نوار قلب با من رفیق شده بودند و اکثر پزشک های معروف شهر مرا می شناسند ( در انتخاب پزشک معالج بهترین ها را انتخاب می کردم ) .

همگی پزشکان می گفتند که هیچ بیماری ندارم ، واقعا دیگه نمی دانستم چه کار کنم . در طول یازده ماه بیماری دقیقا سیزده آزمایش انجام دادم ، تست ورزش رفتم ، اکو قلب انجام دادم و حتی کار من به اسکن هسته ای قلب هم رسید که خدا رو شکر جواب همه ی این ها نشان از سالم بودن جسم و قلب مرا می دادند. باتوجه به این موارد احساس می کردم هر روز تمام بدنم سرد می شود و لرزش کمی در بدنم ایجاد می شد و تپش و ضربان قلب می گرفتم و دوباره دکتر ، آزمایش و دارو و …. که متاسفانه نتیجه ای نداشت ، فقط هزینه های پزشک و دارو و آزمایش های من در آن زمان حدود هفت یا هشت میلیون شد ( طی مدت کمتر از یکسال ) حتی در این مدت تغذیه ی درستی نداشتم یعنی نمی توانستم صبحانه ، ناهار و شام بخورم و اگر می خوردم خیلی کم در حد سه یا چهار قاشق از لحاظ فیزیکی و بدنی آن قدر لاغر شده بودم که کسانی که در این مدت مرا ندیده بودند مرا نمی شناختند و با خودشان فکر می کردند که شاید مریضی بدی دارم یا معتاد شده ام !!! احساس می کردم گلویم باد کرده است و این موضوع نگرانی مرا بیشتر کرده بود از تمام تفریحات و مهمونی ها دوری می کردم و اصلا حوصله نداشتم. همه چیز مثل یک تصویر از جلوی چشمانم می گذشت و من هیچ حسی به آنها نداشتم، خیلی زیاد مسافرت رفتم ولی باز هم برایم فرقی نداشت، حالم را خوب نمی کرد و همچنان دوباره دکتر ، دارو ، آزمایش پابرجا بود، روزی که پیش یکی از پزشکان رفتم ایشان فرمودند؛ که شما مشکل روحی و روانی دارید و باید به روانشناس یا روانکاو مراجعه کنید . به توصیه ی پزشک پیش روان پزشک های زیادی رفتم ولی باز هم آن ها نمی توانستند مرا درک کنند و فقط دارو ، دارو ، دارو… ، تا این که روزی به فکرم افتاد که شاید هیپتونیزم حالم را بتواند خوب کند و علت این حال بدم را پیدا کنم. در سایت ها به دنبال پزشکان هیپنوتیزم بودم تمام رزومه های آن ها را می خواندم و گاهی مطب و مکان هیپنوز پزشکان می رفتم و از مراجعین به صورت مخفی سوال می کردم ولی آن چه را می خواستم نبود دوباره سایت های مختلف را بررسی کردم و اسم دکتر سعادت الله روحانی را دیدم تجربیات و رزومه ی ایشان را مطالعه کردم و فهمیدم این بار با دفعات قبل خیلی متفاوت تر بود چون احساس خوبی داشتم با مطب آقای دکتر روحانی تماس گرفتم و ایشان لطف کردن و برایم وقت تعیین کردند. از همان جلسه  اول آقای دکتر بسیار دلنشین و جالب توجه صحبت کردند و یقین پیدا کردم ایشان بسیار خوب مرا درک می کنند. آقای دکتر از جلسه ی اول دارو درمانی را شروع کردند به دفعات پیش دکتر روحانی می رفتم با تست ها و سوالاتی که به من می دادند با توجه به جواب تست ها ایشان تشخیص افسردگی شدید را دادند. روز به روز حالم بهتر و بهتر می شد با توضیحات آقای دکتر بیشتر آگاهی پیدا می کردم، در این جلسات با خطا های شناختی و مدیرت آن ها آشنا شدم وبه توصیه ی آقای دکتر روحانی همه را خیلی خوب خواندم و فهمیدم و در زندگی روزمره بکار بردم. در تمام جلسات دستوراتی را که آقای دکتر روحانی می دادند را بدون هیچ کم و کاستی انجام می دادم ( البته اولش کمی سخت بود ) تا احساس کردم آرام و آرام تر می شدم و اضطراب و استرس از ذهن من دور شده بودند شب ها راحت می توانستم بخوابم، در صورتیکه قبل از آن شب ها اصلا نمی خوابیدم و خودم از این بابت خیلی ناراحت و نگران بودم و باعث می شد که بیشتر وقت ها بد اخلاق و کلافه باشم. با راهنمایی آقای دکتر دوباره به زندگی و احساسم باز گشتم و معنی لذت بردن از زندگی و اطرافم را فهمیدم. آقای دکتر روحانی با مهارت فوق العاده ای که در تخصصشان داشتند سلامت روانی ام را به من برگرداندند. بعد از این که تمام جلسات مشاوره و هیپنوتیزم به اتمام رسید ( ۱۰ جلسه در ۶ ماه ) دوباره آقای دکتر آن تست های قبلی را به من دادند و از من خواستند دوباره به آن ها پاسخ بدهم و این بار چیزی اتفاق افتاده بود که شبیه معجزه بود تمام تست ها را عالی جواب داده بودم و این نشان از سلامت کامل روانی من بود. استرس و اضطراب و حال بد در من نبود که با لطف خدا و راهنمایی آقای دکتر رخ داده بود و خدا را شاکرم که توانسته ام از آن حال خراب و روانی بیرون بیایم امیدوارم که از مراجعین خوب آقای دکتر بوده باشم و توانسته باشم تمام زحمات ایشان را با نتیجه ای که به دست آوردم به ثمر رسانده باشم. آقای دکتر روحانی بسیار ممنون و سپاسگزارم. ان شاء الله هر جا هستید سلامت و موفق باشید .